نویسنده: غزال فدائیان
وقتی وارد دانشگاه می شوی رو در رو با سر در آن، آن چیزی که گمان می کردی
خیلی دور است را نزدیک می یابی...
قدم به قدم جلو می روی، با انسان هایی که
می شناسی و می شناسی همگام می شوی و فنی را با قدم هایت آشنا می کنی
روز ها بر تو خواهند گذشت و ایام بر تو
سپری خواهد شد، تا روزی که می فهمی قدم هایت با پله هایش رفیق شده اند! رفاقتی که
کم کم رنگ عادت به خود گرفته است...
... و تو در عادت ایام رفتی و آمدی! گاهی
دیدی و گاهی ندیدی،گذر ایام را !
آن زمان که می بینی،گاهی از خود خواهی
پرسید : اگر مرا بر گذر ایام تقسیم کنند به هر روز چقدر از "من" خواهد
رسید؟ سهم روزهای خالی از من چیست؟! من چه کاره ام در این دور گردون که هر روز می
گردد، خالی و پر می شود و یا بهتر بگویم خالی و خالی تر!
هر چه بر تو می گذرد بیشتر خواهی فهمید
که ظرف روز های خدا بی مظروف است!
می توانی تقلّا کنی برای پر کردن آن و می
توانی تنها نظاره کنی خالی بودنش را...
خواهی فهمید که روز های خدا، چیزی از جنس
خودش می خواهند تا پر شوند!
روز ها، بی نور او خالی ست...
اگر از آن هایی باشی که حرکت را شرط حیات
می دانی و برای روز های خدا ارزش قائلی
روزی از خود خواهی پرسید که ربط
"من" با این "حیات و حرکت" و با
آن " نور"؟
خواهی پرسید که ربط "من" با
این "روز های خالی" و "ظرف های بی مظروف"
؟
شنیده ای که گفته اند : اگر پر کاهی در
ته چاهی حرکت کند در حرکت آسمان ها و زمین موثر است؟!
چیزی از "بداء"، اعتقاد ناب
شیعه شنیده ای؟
شنیده ای که ظهور نور خدا در روزهای ما، قابلیت
تاخیر و تعجیل دارد؟!
وقتی که حرکت کاه درته چاه موثر است در
کائنات، حرکت تو، اگر عزم آن کنی، چه ها می کند با این عالم!
اگر کمی زنده باشی ، پندارت به تو خواهد
گفت :
... حرکت تو، تمامی حرکات تو و تمامی
آنچه که بدان می اندیشی، تمامی آنچه که می سازی و تمامی آنچه که خراب می کنی و
تمامی آنچه که می گویی و تمام آنچه که می شنوی در تاخیر و تعجیل ظهور نور خدا
در روز های ما، اثر دارد...
آخر خدا، تو را چیزی بیش از یک پر
ِ کاه می داند، او تو را عظیم تر از آن آفریده است ....